مقدمه
از عقود معین بسیار مهمی که کاربرد زیادی نیز دارد می توان به عقد صلح اشاره نمود.قانون مدنی به بررسی،تبیین و تعیین شرایط عقود معین پرداخته که از جمله آن عقد صلح است و مشمول مواد ۷۵۲ الی ۷۷۰ این قانون می باشد.عقد صلح می تواند در مقام سایر عقود نیز قرار گیرد و به همین دلیل است که بسیاری از حقوقدانان مباحث گسترده ای را در مورد این عقد مطرح نمو ده اند.وکلا وکارشناسان حقوق نیز چه در بحث معاملات حقوقی و چه در بحث دعاوی حقوقی از این عقد بهره های فراوانی برده اند و می برند.در این مقاله بر آن شدیم به بررسی اجمالی این عقد بپردازیم.
تعریف
مطابق قانون مدنی عقد صلح بر ۲ قسم است که بدان می پردازیم.
۱-صلح دعوا یا صلح به منظور رفع تنازع و اختلاف:
در این باره ماده ۷۵۲ قانون مدنی مقرر می دارد: ((صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.)) در صلح دعوی طرفین اختلاف به موجب عقد صلح،مبادرت به سازش و حل و فصل دعوا می نمایند و از این طریق حق دعوای خود را ساقط می نمایند و اگر هم یکی از طرفین صلح،دعوا را در دادگاه مطرح نماید طرف دیگر با استناد به صلح منعقده و ارائه آن به عنوان دلیل به دادگاه،موجب صدور حکم به نفع خود می شود،به دلیل آنکه توافق و مصالحه صورت گرفته در موضوع اختلاف نسبت به طرفین قاطع و لازم بوده و طرفین به موجب صلح،دعوا و اختلاف را نزد خود فیصله داده اند.
نکته قابل ذکر آنکه با توجه به این که می توان برای تنازع احتمالی صلح نمود،باید گفت برای وقوع عقد صلح دعوی،لزومی به وجود اختلاف نیست.
۲-صلح در مقام معاملات یا صلح ابتدایی:
ماده ۷۵۸ قانون مدنی درباره این نوع صلح مقرر می دارد: ((صلح در مقام معاملات هرچند نتیجه معامله ای را که به جای آن واقع شده است می دهد،لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد.بنابر این اگر مورد صلح عین معین باشد در مقابل عوض،نتیجه آن بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجرا باشد.))
با عنایت به ماده مرقوم، در صلح در مقام معاملات که به آن صلح بدوی یا ابتدایی گفته می شود بدون آنکه دعوا یا اختلافی میان طرفین صلح وجود داشته باشد آنان برخی از آثار قراردادی مانند انتقال مالکیت اعم از عین و منفعت و ایجاد تعهد و استفاده از عین را به جای این که در قالب عقود معین همچون بیع،هبه،معاوضه و … منعقد نمایند آن را در قالب عقد صلح تشکیل می دهند.در این نوع از صلح همانطور که ماده مرقوم بیان داشته،اثر و نتیجه صلح، اثر همان عقدی است که عقد صلح در مقام و جای آن واقع شده است.
همانگونه که مطرح گردید صلح در مقام معاملات تابع احکام و شرایط صلح است نه احکام و شرایط عقدی که در مقام آن واقع شده است.به همین دلیل است که ماده ۷۵۹ قانون مدنی بیان می دارد: ((حق شفعه در صلح نیست هرچند در مقام بیع باشد.)) زیرا حق شفعه از احکام خاصه بیع است نه صلح.
اوصاف عقد صلح
۱-عقد صلح می تواند به صورت معوض یا مجانی و بلاعوض منعقد گردد.صلح در مقام معاملات اگر در مقام عقود معوض مانند بیع و معاوضه و اجاره واقع شود ، معوض می باشد و اگر در مقام عمل حقوقی رایگان مانند هبه و ابراء و عاریه واقع شود بلاعوض و رایگان می باشد.ماده ۷۵۷ قانون مدنی مقرر می دارد: ((صلح بلاعوض نیز جایز است.))منظور از جایز است این است که صلح ممکن است رایگان و بلاعوض واقع شود.صلح در مقام دعوا معمولا معوض است چون طرفین حق دعوای خود را ساقط می نمایند.
۲-صلح عقدی لازم است:
همه اقسام صلح خواه معوض،خواه بلاعوض،صلح دعوا و صلح در مقام معاملات حتی در مقام عقود جایز مانند عاریه از عقود لازم است.در این باره قسمت اول ماده ۷۶۰ قانون مدنی بیان می دارد: ((صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جایزه واقع شده باشد…)).
۳-صلح از عقود رضایی است:
لذا به صرف ایجاب و قبول به هر وسیله ای اعلام گردد واقع می شود حتی اگر در مقام عقود عینی مانند هبه و عقد حبس واقع شده باشد.
۴-صلح می تواند تملیکی باشد زمانی که در مقام عقود تملیکی مانند بیع و معاوضه واقع می شود و می تواند عهدی باشد.
۵-صلح از عقود مبتنی بر مسامحه است:
یعنی علم اجمالی به مورد صلح برای انعقاد آن کفایت می نماید.بالاخص در صلح دعوا طرفین می توانند حتی نسبت به دعاوی احتمالی آینده نیز مصالحه کنند.در این زمینه ماده ۷۶۶ قانون مدنی اشعار می دارد: ((اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگر چه منشاء دعوا در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح به حسب قراین شامل آن نگردد.))بنابر این هرگاه زیان دیده در برابر مبلغ مشخص و مقطوعی از تمام دعاوی کنونی و احتمالی علیه زیان زننده بگذرد و در قالب عقد صلح این توافق را انجام دهد زیان دیده دیگر حق اقامه دعوا نسبت به هیچ زیانی درباره حادثه موضوع صلح ندارد،هرچند که میزان خسارت هنگام صلح معلوم نباشد.البته اگر زیان دیده نسبت به آسیب و زیان های زمان صلح که از آن آگاه بوده مصالحه نماید این صلح شامل زیانها و خساراتی که در زمان بعد از صلح ایجاد می شود،نمی گردد.
صلح بر امر غیر مشروع
در این باره ماده ۷۵۴ قانون مدنی مقرر می دارد: ((هر صلح نافذ است جزء صلح بر امری که غیر مشروع می باشد.)) پس اگر مورد صلح ، خلاف قانون امری ، نظم عمومی و اخلاق حسنه باشد عقد صلح منعقده صحیح نیست.البته اول این ماده که بیان می دارد هر صلح نافذ است،می توان گفت مورد صلح می تواند عین یا منفعت یا حق یا دین باشد.
اگر مورد عقد صلح ، غیر قابل انتقال بوده و یا قابل اسقاط نباشد صلح منعقده باطل می باشد.مانند انتقال حق شفعه که فقط مختص به شریک است لذا صلح آن به دیگری باطل است.شایان ذکر است احوال شخصیه، اهلیت اشخاص و اکثر موضوعات مربوط به حقوق خانواده چون از قواعد امری و مربوط به نظم عمومی و حکم قانونی می باشد قابل صلح نیست،اما اگر در خصوص این موضوعات دعوایی واقع شود دعوا را می توان با صلح خاتمه داد.
عیوب اراده
بنابر ماده ۷۶۲ قانون مدنی: ((اگر در طرف مصالحه یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است)).
البته اشتباه در طرف مصالحه زمانی عقد را باطل می کند که شخصیت طرف معامله علت عمده عقد باشد لذا اگر صلح در مقام بیع واقع بشود معمولا اشتباه در شخصیت طرف مصالحه موجب بطلان عقد صلح نمی شود.همچنین اشتباه در مورد صلح زمانی موجب بطلان عقد است که اشتباه در خود موضوع معامله یعنی وصف اساسی مورد صلح صورت گرفته باشد.
در مورد اکراه،صلح تابع قواعد عمومی قراردادهاست.ماده ۷۶۳ اشعار می دارد: ((صلح به اکراه نافذ نیست)).حکم این ماده مربوط به اکراه معنوی است چون اگر در صلح،نسبت به مصالح یا متصالح اکراه مادی واقع شده باشد به جهت فقدان قصد در مکره،عقد صلح باطل می باشد.
صلح مبتنی بر معامله باطل
ماده ۷۶۵ قانون مدنی مقرر می دارد: ((صلح مبتنی بر معامله باطل،باطل است ولی صلح دعوا ناشی از بطلان معامله صحیح است)).
منظور از قسمت اول این ماده یعنی صلح مبتنی بر معامله باطل،باطل است این است که اگر طرفین معامله ای به تصور اینکه عقد واقع شده صحیح است در مورد اختلافات حادث شده یا فسخ معامله با همدیگر مصالحه نمایند،چون معامله اصلی باطل بوده و صلح منعقده فرع بر عقد اصلی است با بطلان عقد اصلی صلح نیز باطل می باشد.
اما منظور از قسمت دوم ماده یعنی صلح دعوا ناشی از بطلان معامله صحیح است این می باشد:
۱-در صورتی که عقدی واقع شده باشد و یکی از طرفین عقد ادعای بطلان عقد را نماید و طرفین در خصوص این ادعا صلح و سازش نمایند،صلح منعقده صحیح است.
۲-همچنین اگر طرفین معامله آگاه باشند اما در خصوص آثار بطلان مانند استرداد عوضین و نحوه استرداد آن ها ، میانشان اختلاف افتد راجع به آن اختلاف صلح نمایند این صلح چون ناشی از بطلان معامله است،نافذ و صحیح می باشد.
انحلال عقد صلح
ماده ۷۶۰ قانون مدنی اشعار می دارد: ((صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جایزه واقع شده باشد و بر هم نمی خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.)) ماده ۷۶۱ قانون مدنی نیز بیان می دارد: ((صلحی که در مورد تنازع یا مبتنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای غبن باشد،مگر در صورت تخلف از شرط یا خیار شرط)) همچنین ماده ۷۶۴ قانون مدنی مقرر می دارد: ((تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.))
با توجه به مواد فوق الذکر باید گفت:صلح دعوا و صلح مبتنی بر مسامحه یعنی صلح بلاعوض و صلح محاباتی را تنها با سه خیار تخلف از شرط و خیار شرط و تدلیس می توان فسخ نمود،اما بقیه صلح ها را با سایر خیارات نیز می توان فسخ کرد.
نتیجه گیری
همانطور که ذکر گردید عقد صلح از عقود معین بسیار مهم میباشد که کاربرد های فراوانی هم در مصالحه دعاوی و هم در عقود و قراردادهای حقوقی دارد و بسیاری از وکلا و حقوقدانان در دعاوی و قراردادهای خود از آن بهره مند می شوند و مقالات و نوشتارهای زیادی در مورد عقد صلح نگاشته اند.امروزه نیز باتوجه به اینکه عقد صلح می تواند در مقام سایر عقود قرار گیرد کاربرد های بسیاری دارد.چه بسا اگر این سنت حسنه به شکل بهتری گسترش می یافت و مورد استفاده قرار می گرفت،شاهد این حجم عظیم از مشکلات و دعاوی حقوقی نبودیم.
موسسه حقوقی رای مثبت با حضور وکلای مجرب وکیل پایه یک دادگستری و بهترین وکیل حقوقی و وکیل قرارداد را که تخصص همان موضوع را دارد و پرونده های مشابه زیادی را کار کرده و به قولی چم وخم را خوب می داند برای دعوای شما انتخاب و بر می گزیند